موضوع: "کمی به قلم من"
اندر در خم کلاس کارشناس مسائل اجتماعی
در پیچ و خم کوچه پس کوچههای شهرمان می گشتیم که ناگهان مچ مان را گرفتند و گفتند بیایید بر سر خان مسائل اجتماعی بنشینید ..
گفتیم مسائل اجتماعی دیگر چیست؟ گفتند شما باید مشکلات اجتماعی را بشناسید و در مورد آن بیندیشید …
گفتیم ای بابا ما که خودمان مسئلهایم حالا بیاییم و بر سر مشکلات اجتماعی حل مسئله کنیم؟
گفتند نگران نباشید اینجا دکتر های زیادی هستند که محترمانه کمک تان می کنند تا شاید کمی به درد جامعه بخورید..
بالاخره با هر ضرب و زوری بود ما راضی کردند تا قدم در این مسیر پر هیجان بگذاریم
دوشادوش جناب کرونا رفتیم و آمدیم بالا و پایین شدیم و حضرات محترمی برایمان گفتند و شنیدیم….
در همین پیچ اول مسیر بودیم که گفتند بیایید کمی هم امتحان بدهید…
گفتیم ای بابا قرارمان امتحان نبود!!!
قرار بود بیاییم خدمتتان کمی از محضرتان بیاموزیم و برویم اندر جامعهای که خودمان جزئی از مشکلاتش بودیم ، حالا بشویم حلال مشکلات
پس این حرفها دیگر چیست ؟
گفتند حرف سمعا و طاعتا ست
گفتیم جهنم و ضرر امتحان هم از ما بگیرید تا ثابت شود که ما خودمان یک تنه حلال مشکلات جامعه ایم ..
چشمتان روز بد نبیند آنقدر جناب دکتر مان امتحان را سخت گرفته بود که گویا علت تمام آسیبها و مشکلات جامعه ما کارشناسان محترم بوده ایم
ما که امتحان داده خدایی بودیم و باز هم از ما امتحان گرفتند!!
وقتی امتحان تمام شد پچ پچ زنانه ما هم به کار افتاد
هر کس از دیگری می پرسید چه خبر چه کردی با امتحان؟
می گفت من که خراب کردم فکر نکنم قبول شوم..!!!!
کمی هم حال و هوای زنانه مان غلبه کرد و دلمان خواست پشتسر دکترمان و مسئولین محترم و محترمه ای که پشت پرده این کلاس بودند به اندازه سر سوزنی غیبت کنیم….
البته میدانید که این نوع غیبت ها ارزش و جایگاه دکتر مان و آن مسئولین عزیز را در آن بهشت برین بالا خواهد برد و ما هم هدف مان همین خواهد بود
حالا بماند که ما را خواهند بخشید یا نه ولی بدانند و آگاه باشند که انشالله روزی در بهشت چنانچه بر سر تخت سریر نشستند ما هم نقش موثری در آن داشته ایم …
خلاصه امتحان را دادیم و چشم به راه نمرات بالا و پایین کارشناسان محترم و محترمه بودیم که خدا را شکر همه کارشناسان، زبده از آب درآمدند
ظاهراً در این مسیر پر پیچ و خم کارنامه اعمال به دست راست ما داده شد
اما جالب تر از آن حاصل این همه نگرانی و اضطراب ازدیاد اعضای گروه مان بود که همه دکترهای محترمه بودند که نمیدانم چرا باآن درجات علمی به جمع ما کارشناسان زبده اجتماعی اضافه شدند؟
قصد ما مداخله در حضور و غیاب حضرات دکترا نیست
ما نگران آنیم که مبادا مسیر ملالآور دکترا کمی خستگی را به تنشان نشانده باشد و کاری از دست ما بر نیاید
به امید موفقیت همه کارشناسان مسائل اجتماعی ☺️
یاداشت دوم
لوئیز هی و افراد دیگری که قانون جذب را آموزش می دهند می گویند حتی اخبار هم گوش ندهید تا ذهن و زندگی تان خراب نشود خوب اگر به اخبار گوش ندهیم از کجا بدانیم الان این کرونای لعنتی این ویروس فسقلی در شهر من هم آمده یا نه؟
شهر من آلوده تر است یالس آنجلس شما ؟ آیا لازم است در خانه بمانم یا به فعالیت هایم ادامه دهم ؟
لوئیز هی جان این از آن حرفها بود هر فردی حداقل یکبار در هفته ممکن است اخباری را گوش دهد تا از موضوع اطلاع پیدا کند
یک ویروس فسقلی کل جهان را مختل کرده است. امروز که مادر بزرگ های ما هم حالا برایشان مهم است این ویروس زشت و نازیبا جان کدامیک از دوستانشان را گرفته است راه و بیراه اخبار گوش میدهند چطور میگویی اخبار گوش ندهیم
البته به ماهم ربطی ندارد که این موقشنک شما جناب ترامپ تا چند روز پیش چرا خبر کرونا را در آمریکا جدی نمیگرفت به ما ربطی ندارد که صفوف طولانی فروشگاه شما در کالیفرنیا چرا اینقدر طولانی شده و عنقریب انتهای صفشان به بلاد هند … خواهد رسید
ببخشید یادم رفته بود شما که به اخبار گوش نمی دهی قطعا از این اخبار هم خبر نداری
اصلا نمیدانم در بلاد شما اخبار پخش میشود یانه اگر پخش میشود راستش را میگویند یا هرچه دلشان خواست … نمیدانم اصلا به ما چه ربطی دارد …… هرچه میخواهند پخش کنند . اما این ویروس عجیب اوقات شریف مان را مکدر کرده روز مرگی های خوب یا بدمان را بالا و پایین کرده است
چه کسی فکرش را میکرد این نیمچه ویروس زندگی مان را مختل کند رفت و آمد مان خرید و گردش هایمان را تحت تاثیر قرار دهد
در دلمان عجیب رخت می شویند
تمام گوشمان در حلق تلویزیون است
اخبار هم که گوش ندهیم دل دل میکنیم یک خبری از اطراف برسد
حالا شما میگویی اخبار گوش ندهیم که مبادا خبر منفی بشنویم و روی ذهن ما تاثیر بگذارد ؟
لوئیز خانم ما امروز هر کداممان یک خبرگزاری شده ایم با اخبار متفاوت سیاسی و اقتصادی و البته این روز ها خبر های کرونایی
البته نه در حد خبر گزاری های شما ….
لوئیز جان ماهم قبول داریم افکار منفی تاثیرات بدی بر ذهن ما خواهند داشت اما نمیتوان از واقعیت فرار کرد یا چشم ها را بر رویشان بست
#تولیدی
#لوئیز هی_اخبار
#کرونا
یاداشت اول…
آفرینش من پروژه ای بود که حضرت والا از من خواستند تا در این پروژه سهیم باشم از من انکار و از جان جانانم اصرار…..
گفتم خدای قدرتمندم، مرا چه به آفرینش؟ گفت تو بنده منی اگر با من باشی خواهی رسید به آنچه که میخواهی
گفتم چه کنم بفرما…
قراردادی را جلوی من گذاشت گفت امضا کن بیقرار امضا کردن بودم قبول کردم
گفتم سودش نصف و نصف گفت همه سودش مال تو
گفتم پروژه بسیار سنگینی است گفت نترس من هستم
گفتم قرار است در این پروژه چه کنم گفت پروژه آفرینش تو را ناتمام گذاشتم خودت باید تکمیلش کنی
عجب پروژهای چطور تکمیلش کنم
گفت یک راهنمایی تو را میکنم …..
گفت خودت مشخص می کنی که چه بشوی موجودی برتر از همه مخلوقات یا
(با تعجب وسط صحبتش پریدم و گفتم همه همه مخلوقات؟)
با آرامش پاسخ داد حتی فراتر از فرشته ها
یا می توانی حیوانی بشوی پست تر از همه حیوانات
هنگ کرده بودم یعنی من، انسان آن هم نیمهتمام، چنین قدرتی خواهم داشت؟ که پروژه آفرینش خودم را تکمیل کنم ……؟
در همین فکر بودم که خدا به شانه هایم زد… و از اعماق فکر بیرونم آورد گفت آن طرف را ببین او جناب ابلیس است خوشحال شدم گفتم همکار من در این پروژه است؟
فرمود آری او همکار تو در تکمیل نکردن این پروژه است
یعنی چی ؟یعنی اینکه مواظب باش او تمام تلاشش را می کند تا تو را فقط در دنیای کوتاه و گذرا محدود کند و بلندای افکار و آرزوهایت را فقط و فقط در همان دنیا یعنی زمین ببینی و شاید راه بازگشت تو را به این دنیای واقعی ببندد
وای خدای من گیج شدهام نمیخواهم همکاری او را نمی خواهم
و خدا فرمود او قسم خورده است که همکارت باشد
پس من چه کنم هیچ فقط لحظه به لحظه تلاشت رابا من در میان بگذارو قبل از آنکه او امضا کند به امضای ما برسان فقط و فقط مراقب باش همین
پرسیدم خدایا هدف تو از این پروژه چیست ؟گفت نمیخواهم شاهکار آفرینش خود را در حقارت و اسارت آرزوهای ناپایدار دنیا ببینم
آهان فهمیدم …..
در کتاب قانون جذب این واقعیت معنوی تحریف شده و هدف از آفرینش فقط و فقط در همین دنیا خلاصه میشود
#تولیدی
#آفرینش
#قانون
جوانی رفت و آقایم نیامد
توانم رفت و مولایم نیامد
کجا روی آورم آنجا تو باشی
از آن ترسم که روزی آید آن مرد
که من باشم کمی خاکستر سرد
بیا مولا دلم غمگین و خسته است
روان و روح من در زیر ضربه است
کجا روی آورم آنجا تو باشی
کجا غم را برم غمخوار تو باشی
تویی حلال راز های نهانم
تویی مشکل گشای حرف هایم
نگو شاید بیایم شایدی نه
بگو هرجا که هستی تا بیایم
دلم آرامشی خواهد خدایی
که کس جز تو ندارد این صفاتی
#تولیدی
#به_قلم_خودم
98/5/23
دلا آرامم بیا بامن کمی از غصه هایم گو
دلم تنگ است از دلتنگی این روزگاران ها
برایت من دعا کردم، بیایی در کنار من
کسی آمد به شرح دل و گفت و رفت این را که
تو باش آنی که باید بود، دلاآرامت خودش آید
98/5/16
#تولیدی
#به_قلم_خودم